در سالهای اخیر، موج تازهای از سرکوب جنسیتی در ایران شکل گرفته که طیف گستردهای از زنان را فارغ از دین، قومیت، ملیت، سطح تحصیلات یا حرفهشان هدف قرار داده است. این سرکوب شامل فعالان اجتماعی، روزنامهنگاران، معلمان، پژوهشگران، مادران و نویسندگانی میشود که در پی ساختن جامعهای بهتر هستند. برخلاف تصور عمومی، این اقدامات تنها واکنشی مقطعی به اعتراضات نیست، بلکه بخشی از یک استراتژی حسابشده برای محدود کردن حضور و اثرگذاری زنان در فضای عمومی و خصوصی است.
در کتابی که بهزودی منتشر میشود و بر پایهی مجموعهای گسترده از روایتهای شخصی زنان در ایران پس از انقلاب اسلامی نوشته شده، چارچوبی تحلیلی ارائه دادهام که نشان میدهد چگونه حکومت، با ابزارهای مختلف، تلاش میکند عاملیت زنان را سرکوب کند. در این تحلیل، مفاهیم اخلاقی و معنوی برگرفته از الهیات بهائی را با نظریهی فمینیسم تقاطعی ترکیب کردهام تا به فهم عمیقتری از مقاومت زنان در ایران دست یابم.
تمرکز ویژهای در این کتاب بر زنان بهائی است که از طریق مراقبت، آموزش، و مشارکت اجتماعی و بدون توسل به خشونت، الگویی متفاوت از کنش سیاسی ارائه میدهند. این زنان با اعمال اخلاقمحور و ایمانمحور، برداشتهای رایج از قدرت، مقاومت، و مشارکت سیاسی را به چالش میکشند. بر اساس نظریهای که در این کتاب با عنوان «پارادوکس بدیلهای سرکوبشده» مطرح کردهام، سرکوب دولتی نه تنها مخالفت مستقیم را هدف میگیرد، بلکه تلاش میکند بدیلهای اخلاقی و معنوی موجود را نیز خاموش کند بدیلهایی که بالقوه توان دگرگونسازی جامعه را دارند.
عاملیت زنان، بهویژه زنان بهائی، نوعی مقاومت اخلاقی و پایدار است که به جای تقابل آشکار، بر همبستگی، مراقبت، ایمان، و مسئولیتپذیری اجتماعی تکیه دارد. این نوع از مقاومت، درکی گستردهتر و انسانیتر از مشارکت سیاسی را ممکن میسازد و به گفتمانهای فمینیستی و پسااستعماری در مورد قدرت، اخلاق و مقاومت معنا و عمق تازهای میبخشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر