‏نمایش پست‌ها با برچسب #سیاست. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب #سیاست. نمایش همه پست‌ها

۱۴۰۴ آبان ۱۷, شنبه

آزادی از آن کیست؟ کودکانی که در ایران بهای آن را می‌پردازند.



در ساختار سیاسی ایران، آزادی نه به‌مثابه حقی همگانی، بلکه به‌صورت امتیازی محدود برای گروهی خاص تعریف می‌شود؛ امتیازی که تحقق آن با سلب آزادی از اکثریت جامعه ممکن می‌گردد. در چنین نظمی، بازداشت مادران جوان و جدایی اجباری آنان از فرزندانشان صرفاً یک مسئله فردی یا قضایی نیست، بلکه نشانه‌ای از سازوکارهای عمیق‌تر سرکوب و بی‌عدالتی است. محروم‌سازی کودکان از حق طبیعیِ زیستن در کنار مادر، گفتگو، بازی و رشد در محیطی امن، شکلی از خشونت ساختاری است که مستقیماً به تضعیف مفهوم آزادی در معنای اجتماعی آن منجر می‌شود.

این پدیده بازتابی از تبعیض نهادینه‌شده‌ای است که نه‌فقط در نظام سیاسی، بلکه در لایه‌های اجتماعی نیز بازتولید می‌شود؛ جایی که تفاوت میان کودکانی که در کنار والدین خود رشد می‌کنند و آنان که والدینشان را از پشت شیشه‌های زندان می‌بینند، به نماد شکاف‌های عمیق اجتماعی بدل شده است. افزایش شمار زنان زندانیِ دارای فرزند در سال‌های اخیر نشان می‌دهد که ما با بحرانی ساختاری روبه‌رو هستیم، نه صرفاً یک آسیب اجتماعی. بحرانی که نظام سیاسی ممکن است نسبت به آن بی‌تفاوت بماند، اما پیامدهای آن بر آینده جامعه ایران اجتناب‌ناپذیر است.

در حافظه جمعی ما، تجربه کودکانی که در پرورشگاه‌ها بزرگ شده‌اند یا والدین خود را در فجایع مختلف از دست داده‌اند، حضور دارد. اما جامعه هنوز به‌طور جدی با پیامدهای روانی و اجتماعی کودکانی مواجه نشده است که به‌دلیل زندانی بودن والدین، سال‌ها از مهر و حضور آنان محروم مانده‌اند.

در عصر رسانه‌های دیجیتال، تصاویر این کودکان و والدین در شبکه‌های اجتماعی از قاب‌های شخصی فراتر رفته و به اسناد دادخواهی و مطالبه‌گری عمومی تبدیل شده‌اند. این تصاویر تنها روایتگر رنج فردی نیستند، بلکه نشانه‌هایی از بحران‌های ساختاری‌اند که در آن، مفهوم کودکی با حذف، جدایی و سرکوب تعریف می‌شود. پرسش بنیادین اینجاست: جامعه‌ای که کودکی‌اش را بر محرومیت و طرد بنا می‌کند، چگونه آینده‌ای خواهد داشت؟

کودکانی که امروز در کلاس‌های درس کنار هم‌سالان خود می‌نشینند، اما تجربه‌ای متفاوت از عدالت، امنیت و تعلق دارند، حامل تصویری تازه از جامعه فردا هستند. از این‌رو، نظام آموزشی و مفهوم عدالت اجتماعی نیازمند بازتعریفی اساسی‌اند—بازتعریفی که صدای این کودکان را به رسمیت بشناسد و آن را بخشی از دانش جمعی و بین‌نسلی بداند. چنین دانشی می‌تواند زمینه‌ساز جامعه‌ای باشد که عدالت و آزادی را نه در انحصار قدرت، بلکه در کرامت انسان معنا میکند.

 

۱۴۰۴ آبان ۷, چهارشنبه

ایران و نمسیس: سرکوب، مقاومت و بحران تصویر جهانی


تیموتی اسنایدر، تاریخ‌نگار برجسته، در تحلیل‌های خود از رژیم‌های اقتدارگرا، از مفهومی به نام نمسیس سخن می‌گوید، نیرویی از عدالت تاریخی که دیر یا زود، گریبان قدرت‌هایی را می‌گیرد که بر پایه سرکوب، دروغ و ترس بنا شده‌اند.

 این مفهوم، امروز بیش از هر زمان دیگری، در مورد جمهوری اسلامی ایران صدق می‌کند. 

در طول بیش از چهار دهه، نظام جمهوری اسلامی با سرکوب سیستماتیک اقلیت‌های دینی، جنسی، قومی، فکری و سیاسی، تلاش کرده است تا جامعه‌ای تک‌صدا و مطیع بسازد. از بهائیان، کردها، بلوچ‌ها، عرب‌ها و ترک‌ها گرفته تا زنان، دگرباشان جنسی، روزنامه‌نگاران، فعالان کارگری، دانشجویان، هنرمندان، معلمان، و حتی کودکان، همه و همه قربانی سیاست‌هایی شده‌اند که هدفشان خاموش‌کردن هر صدای متفاوتی بوده است. 

اما آنچه رژیم درک نکرده، این است که سرکوب، همیشه سکوت نمی‌آورد. بلکه اغلب، بذر مقاومت را می‌کارد.

از خیابان‌های خیزش «زن، زندگی، آزادی» تا سلول‌های انفرادی زندان اوین، از کلاس‌های درس مخفی بهائیان تا کمپین‌های مجازی برای عدالت، ایرانیان از هر قشر و گرایش، هزینه داده‌اند، با جان، آینده و خانواده‌هایشان.

اما همین هزینه‌ها، چهره‌ای تازه از ایران ساخته‌اند: چهره‌ای مقاوم، متکثر، و خواهان تغییر. 

درهمین حال، چهره‌ای دیگر از ایران نیز در سطح جهانی شکل گرفته است، چهره‌ای مخدوش، مرتبط با حمایت از گروه‌های تروریستی، صدور ایدئولوژی‌های افراطی به نام دین، و سرکوب خشونت‌بار در داخل. این تصویر، نه حاصل تبلیغات خارجی، بلکه نتیجه عملکرد خود رژیم است. همان‌گونه که اسنایدر می‌گوید، رژیم‌های اقتدارگرا اغلب قربانی تناقضات خود می‌شوند: آن‌ها حقیقت را انکار می‌کنند، اما حقیقت راه خود را پیدا می‌کند. 

رژیمی که از عدالت، اخلاق و دین سخن می‌گوید، اما بهائیان را به جرم آموزش کودکان زندانی می‌کند؛ مردان و زنانی را که خواهان آزادی، تساوی و کرامت‌اند، به زندان می‌فرستد؛ و اقلیت‌های قومی را به بهانه امنیت، از حقوق اولیه محروم می‌سازد، نمی‌تواند ادعای مشروعیت کند. این رژیم، با سرکوب بدیل‌های اجتماعی و اخلاقی، در واقع قدرت آن‌ها را به نمایش می‌گذارد. 

نمسیس، در اینجا، نه یک انتقام الهی، بلکه نتیجه طبیعی سرکوب حقیقت است. هرچه رژیم بیشتر سرکوب می‌کند، بیشتر از درون تهی می‌شود. و هرچه مردم بیشتر هزینه می‌دهند، بیشتر به نمادهای امید و تغییر تبدیل می‌شوند. 

ایران امروز، در آستانه یک انتخاب تاریخی ایستاده است: ادامه مسیر سرکوب و انزوا، یا پذیرش تنوع، عدالت و گفت‌وگو. آینده، در دستان همان مردمی است که سال‌هاست برای آن هزینه داده‌اند.

  

۱۴۰۴ مهر ۲۲, سه‌شنبه

«آزادی لغو‌شده» و «سیاست بدن»




در ایران، خبر اعتصاب غذای نسیم  و سروناز در اعتراض به لغو آزادی فریبا کمال‌آبادی، زندانی بهایی ۶۳ ساله، چیزی فراتر از یک حرکت فردی است؛ این رویداد آینه‌ای از سیاست کنترل، تبعیض و مقاومت در برابر اقتدار ایدئولوژیک است.

فریبا کمال‌آبادی، پس از ده سال زندان، بار دیگر در مرداد ۱۴۰۱ بازداشت و به ده سال حبس تعزیری محکوم شد. چندی پیش خبر آزادی او اعلام شد ، اما تنها چند روز بعد، همان نهاد قضایی که وعده آزادی داده بود، دستور لغو آن را صادر کرد. این تصمیم ناگهانی، نه یک اشتباه اداری، بلکه نشانه‌ای روشن از حاکمیتی است که در آن قانون تابع ایدئولوژی است، نه عدالت.

در چنین ساختاری، حکومت با استفاده از نهادهای دینی و امنیتی، میان «ایمان مشروع» و «دیگری انحرافی» مرز می‌کشد. آیین بهایی در این گفتمان نه یک سنت معنوی، بلکه تهدیدی سیاسی تلقی می‌شود. لغو آزادی فریبا  نیز در همین چارچوب معنا می‌یابد: تداوم سیاست حذف و کنترل ایمان، با هدف تولید «دشمن درونی» و بازتولید ترس جمعی.

در برابر این منطق سرکوب، اعتصاب غذای زندانیان شکلی از مقاومت اخلاقی است. آنها بدن خود را به صحنه اعتراض تبدیل می‌کنند ، بدنی که در غیاب امکان گفت‌وگو، آخرین رسانه برای بیان حقیقت می‌شود. این کنش یادآور اندیشه‌ی میشل فوکو درباره «سیاست بدن» است: جایی که قدرت می‌کوشد بدن را مطیع سازد، اما انسان می‌تواند از همان بدن برای مقاومت استفاده کند.

لغو آزادی وعده‌داده‌شده‌، چهره‌ی عریان بحرانی را آشکار می‌کند که جمهوری اسلامی سال‌هاست در آن گرفتار است: بحران مشروعیت اخلاقی و حقوقی. وقتی قانون بر اساس ایمان «مجاز» یا «نامجاز» تفسیر می‌شود، اعتماد اجتماعی فرو می‌پاشد. جامعه درمی‌یابد که امنیت، کرامت و آزادی نه بر پایه‌ی عدالت، بلکه بر پایه‌ی وفاداری به قدرت تعریف می‌شوند. در برابر سیاست حذف، کنش‌هایی چون اعتصاب غذا یادآور قدرت حضور هستند ، حضوری که با زبان بدن، ایمان، و اخلاق سخن می‌گوید و نشان می‌دهد که هنوز می‌توان از درون رنج، معنای تازه‌ای از آزادی و انسانیت را آفرید.

 

۱۴۰۴ مهر ۱۸, جمعه

مرزهای ایمان و دیگری: نگاهی به سیاست بهایی‌ستیزی در ایران



در ایران، بیش از ۹۳ هزار طلبه در دوره‌هایی ثبت‌نام کرده‌اند که هدفشان «مقابله با بهائیت» اعلام شده است. این خبر، فراتر از یک آمار، نشان‌دهنده سیاست نظام‌مند دولت در مدیریت دین و تعریف مرزهای ایمان مشروع است.

در چنین چارچوبی، دین به ابزار قدرت بدل می‌شود. روحانیت، که سابقاً نقش تبیینی و آموزشی داشت، اکنون عملکرد ایدئولوژیک و امنیتی پیدا کرده است. طلبه آموزش می‌بیند که «دین دیگری» نه همسایه یا هم‌وطن، تهدیدی برای ایمان و هویت جمعی است.

این نوع «تربیت سیاسی از طریق نفرت»، پیامدهایی فراتر از جامعه بهایی دارد. بنیان اخلاقی و همزیستی جامعه را فرسایش می‌دهد. سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی را کاهش می‌دهد، چون جایگاه افراد دیگر بر اساس «ایمان مجاز» تعیین می‌شود. و فهم آزاد و انتقادی از دین را محدود می‌کند، چرا که دین به جای مسیر اخلاقی، به ابزار کنترل تبدیل شده است.

سؤال اساسی این است: آیا دینی که بر ترس و حذف دیگری بنا شده، می‌تواند جامعه‌ای اخلاقی و متوازن بسازد؟ آیا ایمان واقعی بدون احترام به آزادی و کرامت دیگران ممکن است؟

این بحث، نه تنها نقدی بر سیاست رسمی، بلکه دعوتی است به تفکر انتقادی درباره دین، قدرت و اخلاق جمعی در ایران و جوامع مشابه.

۱۴۰۴ مرداد ۶, دوشنبه

مصاحبهٔ تلویزیونی نقش سازندهٔ دین در اجتماع را بررسی می‌کند


 

نماینده‌ای از جامعهٔ بهائی تونس با اشاره به تجربیات بهائیان این کشور، مفهوم دین به عنوان نیرویی برای پیشرفت اجتماعی را بررسی می‌کند.

شهر تونس، تونس — در قسمت تازه‌ای از یک برنامهٔ تلویزیونی ملی در تونس، نماینده‌ای از جامعهٔ بهائی این کشور، دربارهٔ نقش دین در اجتماع صحبت کر موضوعی که به طور فزاینده‌ای در اذهان عمومی تونس مورد توجه قرار گرفته است. این برنامه، با عنوان «برای تاریخ»، یک برنامهٔ هفتگی است که هدفش مستند کردن موضوعات مهم در شکل‌گیری هویت ملی شمول‌پذیر در تونس است.

https://news.bahai.org/fa/story/1598/tunisia-tv-interview-role-religion-society

تغییر نگرش دربارهٔ نقش دین در یک حکومت سکولار




  

گفت‌وگویی جدید در ازبکستان، مقامات دولتی، جوامع دینی و کنشگران سکولار را گرد هم آورده است تا ارزش‌های مشترک برای ساخت اجتماعی عادلانه و هماهنگ را بررسی کنند.

تاشکند، ازبکستان — اصلاح قانون اساسی ازبکستان در مه ۲۰۲۳ و تعریف رسمی این کشور به عنوان یک «حکومت سکولار»، امکان بازاندیشی نحوۀ مشارکت جوامع دینی در پیشرفت اجتماعی را فراهم نمود.

امید، اعتماد و جهشی در قوهٔ تخیل لازم بود تا کنشگران گوناگون اجتماعی — نمایندگان دولت، رهبران دینی، اعضای جامعۀ مدنی و شهروندان — همگی مشتاق باشند در گفت‌وگوهای جدید و بی‌سابقه حضور یابند و بررسی کنند که اصول معنوی چگونه می‌توانند راهگشای گفت‌و‌گوها دربارهٔ چالش‌های مهم اجتماع باشند.

https://news.bahai.org/fa/story/1808/uzbekistan-shifting-consciousness-role-faith-secular-state 


۱۴۰۴ خرداد ۲۶, دوشنبه

جنگ: تکرار یک خطای تاریخی و مانعی ساختاری برای صلح پایدار



در تاریخ معاصر و گذشته، جنگ هیچ‌گاه راه‌حلی مؤثر برای حل منازعات نبوده و نخواهد بود. دلیل این امر، صرفاً محدود به تلفات جانی یا خسارت‌های مالی و زیرساختی نیست. بلکه جنگ پیامدهایی عمیق و ماندگار بر روان انسان‌ها، روابط میان ملت‌ها و ساختارهای اجتماعی و سیاسی بر جای می‌گذارد که بعضاً جبران‌ناپذیرند. جنگ نفرت را بازتولید می‌کند، خشم را نهادینه می‌سازد و زخم‌هایی پدید می‌آورد که نه تنها درمان آن دشوار است، بلکه آثار آن تا نسل‌ها باقی می‌ماند.

۱۴۰۴ خرداد ۲۴, شنبه

ما هنوز ایستاده‌ایم؛ برای صلح، برای مردم


 

به‌عنوان اعضای دانشگاهی جامعه مدنی ایران، ما به مدت ۱۲۳ هفتهٔ متوالی، هر شنبه در شهر تورکو—چه در باران و چه در آفتاب—ایستاده‌ایم تا توجه جهانیان را به خشونت علیه حقوق بشر در ایران جلب کنیم. ما آماده‌ایم با کسانی که گوش شنوا برای صداهای متنوع، مستقل و مردمی دارند، وارد گفتگو شویم.

آنچه ما ارائه می‌دهیم، تنها ترس و نگرانی نیست؛ بلکه واقعیت‌های زیسته، تاب‌آوری، توانمندی‌ها و چشم‌اندازی برای ایرانی صلح‌جو و فراگیر است—ایرانی بر پایهٔ احترام متقابل. اما این چشم‌انداز تنها در صورتی تحقق خواهد یافت که کنشگران بین‌المللی گفت‌وگو را بر تقابل و شنیدن را بر فشار و تحمیل ترجیح دهند؛ و به جای همراهی با صاحبان قدرت، با آنان که ریشه در مردم دارند وارد تعامل شوند.

 https://lnkd.in/deX2S4K4   Woman Life Freedom in Turku

۱۴۰۴ خرداد ۱۰, شنبه

زنانِ دیگری‌شده: وقتی جنسیت، مذهب و قومیت، هم‌زمان طرد می‌کنند


 محرومیت زنان از مشارکت برابر در بخش‌های کلیدی مانند سیاست، قوه قضائیه و ارتش، موقعیت آنان را به‌عنوان «دیگری» اجتماعی بیشتر تثبیت کرده و به حاشیه‌ راندن آن‌ها در هر دو حوزه عمومی و خصوصی را تحکیم می‌بخشد. این طرد، صرفاً حاصل هنجارهای فرهنگی نیست، بلکه یک استراتژی عمدی و سیستماتیک است که توسط روایات دولتی تقویت می‌شود که زنان را به‌عنوان نگهبانان سنت و فضیلت اخلاقی معرفی می‌کنند. این نقش‌های جنسیتی که توسط دولت تأسیس و تقویت می‌شوند، نه‌تنها برای حفظ سلطه مردسالارانه عمل می‌کنند، بلکه به‌طور هم‌زمان محرومیت زنان از موقعیت‌های قدرت و تصمیم‌گیری را توجیه می‌کنند. این چارچوب ایدئولوژیک به‌طور عمده به‌دنبال محدود کردن زنان به نقش‌های خانگی و تولید مثلی است و عملاً عامل سیاسی آن‌ها را از بین می‌برد.

پارادوکس قدرت: وقتی سرکوب، کنش اخلاقی را نشانه می‌گیرد

 



در سال‌های اخیر، موج تازه‌ای از سرکوب جنسیتی در ایران شکل گرفته که طیف گسترده‌ای از زنان را فارغ از دین، قومیت، ملیت، سطح تحصیلات یا حرفه‌شان هدف قرار داده است. این سرکوب شامل فعالان اجتماعی، روزنامه‌نگاران، معلمان، پژوهشگران، مادران و نویسندگانی می‌شود که در پی ساختن جامعه‌ای بهتر هستند. برخلاف تصور عمومی، این اقدامات تنها واکنشی مقطعی به اعتراضات نیست، بلکه بخشی از یک استراتژی حساب‌شده برای محدود کردن حضور و اثرگذاری زنان در فضای عمومی و خصوصی است.


۱۴۰۴ اردیبهشت ۸, دوشنبه

دیپلماسیِ بی‌صدای محرومان؛ عدالت در حاشیه


 

در نظریه روابط بین‌الملل، مذاکره اغلب نماد بلوغ سیاسی و تعهد به حل مسالمت‌آمیز منازعات تلقی می‌شود. با این حال، یک پرسش بنیادی مطرح است: آیا گفت‌وگوی دیپلماتیک واقعاً راه را برای صلحی پایدار هموار می‌سازد و بستری برای مشارکت گروه‌های به حاشیه‌رانده‌شده در تصمیم‌گیری‌های جمعی فراهم می‌آورد، یا آنکه صرفاً ابزاری در خدمت تحکیم منافع قدرت‌های مسلط است؟

https://www.youtube.com/watch?v=o6NquaVTrlA&t=95s

سوگ، خشم و مسئولیت: در برابر فاجعه، چه باید کرد؟



 رخداد تلخ و دردناک جنوب ایران، دل همه‌ی ایرانیان را به درد آورده است. در چنین لحظات حساسی، مقصر دانستن افراد یا نهادها دردی را دوا نمی‌کند؛ بلکه بذر کینه، خشم و شکاف‌های اجتماعی را گسترده‌تر می‌کند. در چنین شرایطی، تمرکز بر پاسخ به نیازهای فوری و اساسی مردم آسیب‌دیده، اقدامی به‌مراتب سازنده‌تر خواهد بود. هرچند اهدای خون اقدامی ارزشمند و نماد همبستگی انسانی است، اما به تنهایی پاسخگوی وسعت این بحران نیست.

۱۴۰۴ اردیبهشت ۱, دوشنبه

Othering and Hate: The Bahá’í Community’s Agency and Discourse in Iran's Transformative Era


 

دختران، حجاب و حافظه جمعیِ سرکوب



ورود نیروهای امنیتی به مدارس ایران با هدف اعمال قوانین حجاب، فراتر از یک اقدام صرفاً انضباطی و انتظامی است. از بعد
جامعه شناسی این مداخله، بخشی از یک پروژه سیاسی گسترده‌تر برای نهادینه‌سازی اطاعت درونی‌شده از ساختار قدرت از سنین پایین تلقی می‌شود. در واقع، دولت با بهره‌گیری از ابزارهای امنیتی در محیط‌های آموزشی، در پی آن است که کنترل بدن و ذهن نوجوانان، به‌ویژه دختران، را در راستای تثبیت نظم ایدئولوژیک خود اعمال کند.

آزادی از آن کیست؟ کودکانی که در ایران بهای آن را می‌پردازند.

در ساختار سیاسی ایران، آزادی نه به‌مثابه حقی همگانی، بلکه به‌صورت امتیازی محدود برای گروهی خاص تعریف می‌شود؛ امتیازی که تحقق آن با سلب آزادی...