ایران در آستانه یک تحول تاریخی است. ساختار سیاسی موجود دیگر توان ادامه ندارد و جامعه ایرانی در نقطهای بحرانی ایستاده است. سرکوب، تبعیض، بحران اقتصادی و آیندهای مبهم، زندگی میلیونها ایرانی را به گروگان گرفته است.
در حالی که برخی تنها به بقا میاندیشند، عدهای رؤیای انقلاب دارند، برخی میگریزند و برخی مقاومت میکنند. بهای این ایستادگی، زندان، تبعید یا جان باختن بوده است. اما حقیقت تلخ این است که قدرتهای جهانی، به جای حمایت از تغییرات واقعی، بحران ایران را برای حفظ منافع خود مدیریت میکنند. چون ایرانِ آزاد و مستقل، فراتر از یک تحول داخلی است و میتواند الهامبخش جنبشهایی در سراسر جهان شود که مشروعیت نظامهای فاسد را به چالش میکشد.
تغییر ایران فقط تغییر یک ساختار سیاسی نیست؛ بلکه ساختن یک قرارداد اجتماعی نوین است—قراردادی که عدالت اقتصادی، امنیت، حقوق مدنی و رفاه عمومی را در اولویت قرار دهد. تغییر نمیتواند تنها به نبردهای قدرت محدود شود؛ بلکه باید بر دگرگونیهای ساختاری و فرهنگی استوار باشد که پیشرفت، محیط زیست، فناوری و از همه مهمتر، همبستگی اجتماعی را تضمین کند.
خرد جمعی ایرانیان امروز به این نتیجه رسیده است که تحول واقعی، فراتر از انتقام و جایگزینی یک استبداد با استبدادی دیگر است. آزمون بلوغ سیاسی در نابودی دشمنان نیست، بلکه در تبدیل خشم به نیرویی سازنده است. انقلابهایی که بر پایه نفرت شکل گرفتهاند، همان خشونتی را بازتولید کردهاند که علیه آن برخاسته بودند. چالش پیش روی ما، ساختن چارچوبی سیاسی است که تنوع را به رسمیت بشناسد، کینههای تاریخی را التیام بخشد و مسئولیت جمعی برای آینده را تقویت کند.
ایران، بیش از یک رهبر یا حکومت جدید، به چشماندازی وحدتبخش نیاز دارد—چشماندازی که یادآور باشد همه ما اعضای یک جامعه واحد هستیم. حتی آنانی که در سرکوب نقش داشتهاند، همچنان بخشی از سرنوشت این سرزمیناند. وظیفه ما تنها برچیدن استبداد نیست، بلکه ساختن آیندهای عادلانه، پایدار و فراگیربرای تک تک شهروندان است. تغییر یک فرایند بیننسلی است، ومطمئنا هر یک از ما نقشی در شکل دادن به فردای ایران داریم.
اکنون زمان گذاشتن یک "نقطه" پایان برای فصلی از تاریخ این سرزمین است.
باید این حقیقت را پذیرفت که نمیتوان جلوی ورود به فصل جدید را گرفت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر