۱۴۰۴ مهر ۲۲, سه‌شنبه

«آزادی لغو‌شده» و «سیاست بدن»




در ایران، خبر اعتصاب غذای نسیم  و سروناز در اعتراض به لغو آزادی فریبا کمال‌آبادی، زندانی بهایی ۶۳ ساله، چیزی فراتر از یک حرکت فردی است؛ این رویداد آینه‌ای از سیاست کنترل، تبعیض و مقاومت در برابر اقتدار ایدئولوژیک است.

فریبا کمال‌آبادی، پس از ده سال زندان، بار دیگر در مرداد ۱۴۰۱ بازداشت و به ده سال حبس تعزیری محکوم شد. چندی پیش خبر آزادی او اعلام شد ، اما تنها چند روز بعد، همان نهاد قضایی که وعده آزادی داده بود، دستور لغو آن را صادر کرد. این تصمیم ناگهانی، نه یک اشتباه اداری، بلکه نشانه‌ای روشن از حاکمیتی است که در آن قانون تابع ایدئولوژی است، نه عدالت.

در چنین ساختاری، حکومت با استفاده از نهادهای دینی و امنیتی، میان «ایمان مشروع» و «دیگری انحرافی» مرز می‌کشد. آیین بهایی در این گفتمان نه یک سنت معنوی، بلکه تهدیدی سیاسی تلقی می‌شود. لغو آزادی فریبا  نیز در همین چارچوب معنا می‌یابد: تداوم سیاست حذف و کنترل ایمان، با هدف تولید «دشمن درونی» و بازتولید ترس جمعی.

در برابر این منطق سرکوب، اعتصاب غذای زندانیان شکلی از مقاومت اخلاقی است. آنها بدن خود را به صحنه اعتراض تبدیل می‌کنند ، بدنی که در غیاب امکان گفت‌وگو، آخرین رسانه برای بیان حقیقت می‌شود. این کنش یادآور اندیشه‌ی میشل فوکو درباره «سیاست بدن» است: جایی که قدرت می‌کوشد بدن را مطیع سازد، اما انسان می‌تواند از همان بدن برای مقاومت استفاده کند.

لغو آزادی وعده‌داده‌شده‌، چهره‌ی عریان بحرانی را آشکار می‌کند که جمهوری اسلامی سال‌هاست در آن گرفتار است: بحران مشروعیت اخلاقی و حقوقی. وقتی قانون بر اساس ایمان «مجاز» یا «نامجاز» تفسیر می‌شود، اعتماد اجتماعی فرو می‌پاشد. جامعه درمی‌یابد که امنیت، کرامت و آزادی نه بر پایه‌ی عدالت، بلکه بر پایه‌ی وفاداری به قدرت تعریف می‌شوند. در برابر سیاست حذف، کنش‌هایی چون اعتصاب غذا یادآور قدرت حضور هستند ، حضوری که با زبان بدن، ایمان، و اخلاق سخن می‌گوید و نشان می‌دهد که هنوز می‌توان از درون رنج، معنای تازه‌ای از آزادی و انسانیت را آفرید.

 

۱۴۰۴ مهر ۱۸, جمعه

مرزهای ایمان و دیگری: نگاهی به سیاست بهایی‌ستیزی در ایران



در ایران، بیش از ۹۳ هزار طلبه در دوره‌هایی ثبت‌نام کرده‌اند که هدفشان «مقابله با بهائیت» اعلام شده است. این خبر، فراتر از یک آمار، نشان‌دهنده سیاست نظام‌مند دولت در مدیریت دین و تعریف مرزهای ایمان مشروع است.

در چنین چارچوبی، دین به ابزار قدرت بدل می‌شود. روحانیت، که سابقاً نقش تبیینی و آموزشی داشت، اکنون عملکرد ایدئولوژیک و امنیتی پیدا کرده است. طلبه آموزش می‌بیند که «دین دیگری» نه همسایه یا هم‌وطن، تهدیدی برای ایمان و هویت جمعی است.

این نوع «تربیت سیاسی از طریق نفرت»، پیامدهایی فراتر از جامعه بهایی دارد. بنیان اخلاقی و همزیستی جامعه را فرسایش می‌دهد. سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی را کاهش می‌دهد، چون جایگاه افراد دیگر بر اساس «ایمان مجاز» تعیین می‌شود. و فهم آزاد و انتقادی از دین را محدود می‌کند، چرا که دین به جای مسیر اخلاقی، به ابزار کنترل تبدیل شده است.

سؤال اساسی این است: آیا دینی که بر ترس و حذف دیگری بنا شده، می‌تواند جامعه‌ای اخلاقی و متوازن بسازد؟ آیا ایمان واقعی بدون احترام به آزادی و کرامت دیگران ممکن است؟

این بحث، نه تنها نقدی بر سیاست رسمی، بلکه دعوتی است به تفکر انتقادی درباره دین، قدرت و اخلاق جمعی در ایران و جوامع مشابه.

۱۴۰۴ مهر ۱۷, پنجشنبه

در غیاب عدالت، عفو معنایش را از دست می‌دهد

 


اخیراً «عفو معیاری» در ایران اعلام شده است که مبنا بر شرایط مشخصی است تا «باقیمانده مجازات» را برای برخی محکومان کاهش دهد یا لغو کند. این قانون جدید شرط‌هایی دارد، از جمله اینکه فرد نباید سابقه جرم عمدی جدید داشته باشد، نباید موضع‌گیری مخالف مصالح کشور داشته باشد یا فعالیت معارضه‌آمیز انجام داده باشد. همچنین گفته شده که مجرمان امنیتی تنها در صورتی مشمول عفو می‌شوند که بین صدور حکم قطعی و تاریخ عفو حداقل ۵ سال گذشته باشد و فرد در این مدت «اصرار بر مواضع پیشین» نداشته باشد. همچنین جرایمی مانند قاچاق مواد مخدر، خرید و فروش اسلحه گرم، جرائم امنیتی، و جرایمی که علیه امنیت ملی تلقی شوند، به صراحت از شمول عفو مستثنی شده‌اند.

عفو در قرآن کریم به عنوان یکی از عالی‌ترین فضایل انسانی معرفی شده است. خداوند در آیه‌ای می‌فرماید:       «وَأَن تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» گذشت کردن به تقوا نزدیک‌تر است (بقره: 237) (تغابن: 14) «وَأَن تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» پیامبر اسلام (ص) هم در حدیثی می‌فرمایند: «اَلْعَفْوُ لا یَزیدُ العبدَ إِلّا عِزّاً»   گذشت جز بر عزت انسان نمی‌افزاید. در این نگاه، عفو و گذشت نه ابزار سیاسی، بلکه تجلی ایمان، کرامت انسانی و نزدیکی به تقواست.

این تبعیض آشکار است، زیرا عفو در قرآن هیچ‌گونه شرط اعتقادی یا سیاسی ندارد. عفو حقی الهی و انسانی است که باید شامل همگان شود. محروم کردن گروه‌هایی خاص از عفو، آن را از یک فضیلت اخلاقی و دینی به ابزار قدرت تبدیل کرده و معنای اصلی آن را تهی می‌سازد.
اما آنچه امروز در ایران با عنوان قانون عفو جدید اجرا می‌شود، با این آموزه‌های اخلاقی و دینی فاصله‌ای آشکار دارد. فرمان‌های عفو که به مناسبت‌های مختلف صادر می‌شوند، در عمل گزینشی هستند: بسیاری از زندانیان سیاسی و عقیدتی، از جمله پیروان آیین بهایی، همچنان از این حق محروم می‌مانند.

از منظر عدالت دینی و اخلاق قرآنی، عفو گزینشی نه تنها با روح اسلام ناسازگار است، بلکه به شکاف‌های اجتماعی و بی‌اعتمادی دامن می‌زند. اگر عفو در اسلام برای تقویت تقوا، عزت و همبستگی اجتماعی است، پس اجرای آن باید فراگیر، بی‌طرفانه و بدون تبعیض باشد.

زمانی که قدرت میترسد ، ایمان به آزادی می ایستد


زمانی که حکومت‌ها از قدرت خود برای کنترل و خاموش کردن مردم استفاده می‌کنند، چیزی بنیادی را از دست می‌دهند: اقتدار اخلاقی‌شان. این همان نکته‌ای است که در قلب استدلال تاریخ‌نگار، «تیموتی اسنایدر»، درباره‌ی آزادی نهفته است. او توضیح می‌دهد که قدرت واقعی نباید برای سلطه بر دیگران به کار رود، بلکه باید در خدمت احترام و پاسداری از کرامت انسان‌ها باشد. آزادی حقیقی زمانی معنا دارد که انسان‌ها یکدیگر را به عنوان موجوداتی با ارزش برابر بشناسند و بپذیرند.

وضعیت زنان بهائی در ایران، نقطه‌ی مقابل این درک از آزادی است. این زنان که بسیاری از آنان در زمینه‌های آموزش، فعالیت‌های اجتماعی و خدمت صلح‌آمیز فعال‌اند، تنها به دلیل باورهای دینی و تعهدشان به خدمت به دیگران زندانی شده‌اند. زندانی‌کردن آنان نشانه‌ی قدرت حکومت نیست، بلکه گواهی است بر ترس و ضعف اخلاقی آن. در مقابل، همین زنان بهائی حتی در زندان با شجاعت، وقار و صداقت به زندگی خود ادامه می‌دهند. نیروی آنان از ایمانشان و از تعهد عمیقشان به خدمت به نوع انسان سرچشمه می‌گیرد.

این نگرش بازتابی است از پیام بیت‌العدل اعظم به مردم ایران در سال ۲۰۱۳، پیامی که خواستار درکی نو از مفهوم قدرت است—قدرتی رها از سلطه‌جویی و مبتنی بر وحدت، همکاری و عدالت. سرگذشت این زنان به ما یادآوری می‌کند که قدرت واقعی در کنترل و اجبار نیست؛ بلکه در ایستادگی بر حقیقت، در دیدن برابری دیگران، و در تلاش مشترک برای ساختن آینده‌ای بهتر نهفته است.

... تمسّک‌شان به یک فرایند یادگیری که با الهام از اصل یگانگی سعی در درک عمیق‌تری از ماهیّت مجموعه‌ای نوین از روابط بین فرد، جامعه و مؤسّسات دارد؛ اعتقادشان به اینکه مفهوم جدیدی از قدرت — فارغ از حسّ سلطه‌جویی و گرایش‌های ملازم آن مانند رقابت، مجادله، تفرقه‌جویی و تفوّق‌طلبی — زیربنای این مجموعۀ روابط مطلوب است...

 https://payamha-iran.org/document/78                                              پیام بیت العدل اعظم 2 مارچ 2013   مطابق 12 اسفند 1391

۱۴۰۴ مرداد ۶, دوشنبه

مصاحبهٔ تلویزیونی نقش سازندهٔ دین در اجتماع را بررسی می‌کند


 

نماینده‌ای از جامعهٔ بهائی تونس با اشاره به تجربیات بهائیان این کشور، مفهوم دین به عنوان نیرویی برای پیشرفت اجتماعی را بررسی می‌کند.

شهر تونس، تونس — در قسمت تازه‌ای از یک برنامهٔ تلویزیونی ملی در تونس، نماینده‌ای از جامعهٔ بهائی این کشور، دربارهٔ نقش دین در اجتماع صحبت کر موضوعی که به طور فزاینده‌ای در اذهان عمومی تونس مورد توجه قرار گرفته است. این برنامه، با عنوان «برای تاریخ»، یک برنامهٔ هفتگی است که هدفش مستند کردن موضوعات مهم در شکل‌گیری هویت ملی شمول‌پذیر در تونس است.

https://news.bahai.org/fa/story/1598/tunisia-tv-interview-role-religion-society

تغییر نگرش دربارهٔ نقش دین در یک حکومت سکولار




  

گفت‌وگویی جدید در ازبکستان، مقامات دولتی، جوامع دینی و کنشگران سکولار را گرد هم آورده است تا ارزش‌های مشترک برای ساخت اجتماعی عادلانه و هماهنگ را بررسی کنند.

تاشکند، ازبکستان — اصلاح قانون اساسی ازبکستان در مه ۲۰۲۳ و تعریف رسمی این کشور به عنوان یک «حکومت سکولار»، امکان بازاندیشی نحوۀ مشارکت جوامع دینی در پیشرفت اجتماعی را فراهم نمود.

امید، اعتماد و جهشی در قوهٔ تخیل لازم بود تا کنشگران گوناگون اجتماعی — نمایندگان دولت، رهبران دینی، اعضای جامعۀ مدنی و شهروندان — همگی مشتاق باشند در گفت‌وگوهای جدید و بی‌سابقه حضور یابند و بررسی کنند که اصول معنوی چگونه می‌توانند راهگشای گفت‌و‌گوها دربارهٔ چالش‌های مهم اجتماع باشند.

https://news.bahai.org/fa/story/1808/uzbekistan-shifting-consciousness-role-faith-secular-state 


آزادی از آن کیست؟ کودکانی که در ایران بهای آن را می‌پردازند.

در ساختار سیاسی ایران، آزادی نه به‌مثابه حقی همگانی، بلکه به‌صورت امتیازی محدود برای گروهی خاص تعریف می‌شود؛ امتیازی که تحقق آن با سلب آزادی...